به نام آنکه آفرید از عدم

به انسان عطا کرد فکر و قلم

 

سلام و ... سلامتی دوستان . سال نو مبارک .

واقعا الان سال۹۱  شده؟ ۹۰ سال خیلی خوبی بود ، زیارت مشهد ، قم، نجف، کربلا، سامرا وکاظمین و در پایان ... رفتیم کربلای ایران

 

۹۰با تمام این خوبی هاش، داشت به سمت و سوی تلخی میرفت ... واقعا نوبره بعد از سه روز آزگار تازه متوجه مفقود شدن(دزدیده شدن) لپ تاپ زهرا گوملو شدیم !!(دقیقا به همین سادگی)

 پارازیت : زهرا گوملو (Goomalooo)از اون بچه های دهه هفتادیه که من بهشون میگم :پیف پیف دهه هفتادی !!

 

چند روزی میشد که درگیر امورات سرقت لپ تاپ گوملو بودم . هیچ وقت گوملو رو اینقدر پریشون و مستاصل و پاچه گیر ندیده بودم!! و به همین خاطر همه جوره همراه و همدردش شدم از بالا و پایین کردن طبقات و داد و فریاد سر ریاست و حراست تا شکایت و عریضه نویسی برای دادسرا!!

 

 دیگه داشتم چمدونم رو می بستم برگردم بندر ... گوملو هم پای تلفن مشغول تعریف قصه ی هزار و یک شب لپ تاپش بود که یه دفعه رو به من برگشت : مهرگان کبیر!! بریم شلمچه؟؟ آخرین روز ثبت نامه!!

 

منم جا خورده و ذوق زده : بریم خیلی خوش میگذره !! برامون خیلی خوبه !! هزینه ش چی ؟ فولوس لاموجود !! من فقط به اندازه کرایه بندر پول تو جیبمه!!

 نهایتا اون برادر بسیجی پشت خط تلفن ٬ لطف کردو با هزینه خودش ما رو ثبت نام کرد و البته ما هم به محض پولدار شدن !! ادای قرض نمودیم. (یادم باشه بعد از تعطیلات با گوملو بریم و بابت جا دادن ما در کاروان راهیان نور ، اونم به ضرب و زور !! ازشون تشکر کنیم )

 **********

 

ای وایییییی لپ تاپ مسروقه ی گوملو!! محتویات لپ تاپ به جهنم !! مرگش این بود که به بابام چی بگم؟؟

تمام مدتی که گوملو ، ماجرا رو تلفنی برای باباش تعریف میکرد در جا خشکم زده بود و سلام و صلوات می فرستادم ... بالاخره تموم شد ...

برخلاف انتظار گوملو ٬برخورد باباش کاملا خونسرد و منطقی بود :

- فدای سرت بابا !!! حالا تو این اوضاع و احوال شلمچه رفتنت چیه؟؟

- نرم بابا؟

-خیلی ناراحتی؟؟

- ها؟آرررررررررره

- باشه برو بابا ... مهرگان کبیر مواظب جوجه گوملوی من باش!!

منم که اند مسئولیت پذیری!!

تانک سواری زهرا گوملو 

 

 

 

 این جوری بود که پایان سال ۹۰ ، من و جوجه گوملو  عاقبت بخیر و راهی قطعه ای از بهشت ، کربلای ایران شدیم .

 

** بروبچ خیلی توصیه کردن تو میدون مین، کار زهرا گوملو رو یکسره کنم!! تو مسیر ٬پیامک هایی از این دست زیاد برام می رسید!!

** موقعیت های خوبی پیش میومد که کارشو ، توی میدون مین یا باتلاق یکسره کنم بخصوص در فکه و طلائیه !! اما هر دفعه یاد باباش میفتادم : مواظب جوجه گوملوی من باش ...

** انشالله پست بعد وارد فاز معنوی سفر میشیم ...

 

فخلع نعلیک انک بالوادالمقدس طوی

 

**اللهم عجل لولیک الفرج